كلبـــــه تنهـــــــاے يـــــــــــآُس
خــــــــــــــــــــوش اومديد
صفحه اصــلی | عناوین مطالب | تماس بــا من | پروفایــل |
گاهی وقتا دلم میخواد یکی از پشت دستاشو بذاره رو چشمام و بگه: اگه گفتی من کیم؟! منم دستاشو بگیرم و بگم: هر کی هستی بمون که خیلی تنهام...
برچسبـهـ ـا :
در جلسه ی امتحان عشق من ماندم و یک برگه ی سفید! و یک دنیا حرف ناگفتنی... و یک بغل تنهایی و دلتنگی. درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود. در این سکوت بغض آلود قطره ی کوچکی هوس سرسره بازی میکند! و برگه ی سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش میکشد... عشق تو نوشتنی نیست بانو در برگه ام، کنار آن قطره یک قلب کوچک میکشم وقت تمام است! برگه ها بالا...
برچسبـهـ ـا :
سکوت می کنم... نه این که دردی نباشد... گلویی نمانده برای فریادم. به یاد آرزو هایم سکوتی میکنم، بالاتر از فـــــــــــــــریاد.
برچسبـهـ ـا :
حرف بی ربطی است که مرد گریه نمیکند... گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مـــــــــرد باشی تا بتونی گریه کنی!
برچسبـهـ ـا :
به گورستان می روم تمام خاطراتم آن طرف تر خوابیده است... هر چه جلو تر می روم نفسم به شماره می افتد میرسم... میبینم که دیگر از او چیزی جز یک سنگ نوشته نمانده است و یک اسم... که دیگر با شنیدنش انبوهی از گذشته ها روی سرم آوار نمی شود تنها یک حس خالیست و تهی از بودن. در کنار سنگ مینشینم و زار میزنم برای تنهاییم...
برچسبـهـ ـا :
شب که می رسد به خودم وعده می دهم که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت صبح که فرا می رسد نمی توانم بگویم! رسیدن شب را بهانه می کنم! و باز شب می رسد و صبحی دیگر... و من هیچ وقت نمی توانم حقیقت را بگویم. بگذار میان شب و روز باقی بماند که چقدر دوســــــــــــــتت دارمـــــــــــــــ
برچسبـهـ ـا :
ایـــــن روزهـــــا آنـــــقدر تـــــنها هـــــستم... کـــــه تـــــنهایـــــی، دلـــــواپسم شـــــده! لـــــبخند مـــــی زنـــــم تـــــا قـــــدری آرام گـــــِرد.... بـــــیچاره طـــــاقتش کــــم شــــده.
برچسبـهـ ـا :
دلم برای باران تنگ شده است دلم برای صدای قطره هایش تنگ شده است دلم تنگ است برای پرسه زدن زیر باران... بارانی که به من آموخت رسم زندگی را... دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان برای ابر های سیاه سرگردان... در آن روز ها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم. مدتی است که دیگر نه بارانی است و نه ابری... این روز ها تنها یک قلب است پر از درد ... که نمیداند درد دلش را به چه کسی بگوید.
برچسبـهـ ـا :
حواست هست خدا؟ صدای هق هق گریه هام... از گلویی میاد که تو گفتی از رگش به من نزدیک تری! حواست هست خدا؟ هر وقت صدای شکستن خودمو شنیدم... گفتم باشه، منم خدایی دارم. حواست هست خدا؟ از بچگی تا الان هر وقت زمین خوردم و به سختی پاشدم یه جمله شنیدم: غصه نخور، خدا بزرگه. حواست هست خدا؟ حواست هست هر روز باباهت درد و دل میکنم؟ حواست هست غصه هام داره سنگینی میکنه؟ حواست هست خیلی وقته چشام بارونیه؟حواست هست نفس کم آووردم؟ خدایا نفس میخوام... خوشی میخوام... زندگی میخوام... خدایا یه خنده از ته دل میخوام... خدایا خیالت راحت، بازم قلبم شکست.
برچسبـهـ ـا :
دیـــــروز کـــــه داد زدی: دوســـــتت دارم... گـــــفتم: نـــــمی شـــــنوم! بـــــلند تـــــر! امـــــروز کـــــه آرام گفـــــتی: دیــــــگه دوســـــت نـــــدارم.... گـــــفتم: هـــــیس... چـــــرا داد مـــــیزنی...؟!
برچسبـهـ ـا :
جـــــاده؛ هـــــمین جـــــاده ی لـــــاغر آدمــــــها را کـــــوچک میـــــکند کـــــوچک را نقـــــطه نـــــقطه را هـــــیچ... بـــــاور نـــــمیکنی؟؟؟ بـــــرو!
برچسبـهـ ـا :
تو همیشه میگفتی: من یه تار موی تو را به هیچ کس نمیدهم! اینقدر تار های موی من را به این و آن دادی تا کچل شدم!! حالا برو دست از سر کچلم بردار!
برچسبـهـ ـا :
کاش دنیا با همه ی خاطره هایش... بـــــــــمیرد! تا من تا تو به تکرار هر روز را خط خطی نکنیم و با جرات در هر سپیده دم، بگوییم: نقطه. سر خط!
برچسبـهـ ـا :
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم. وقتی که دیگر رفت من در انتظار آمدنش نشستم. وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم. وقتی که او تمام کرد من شروع شدم. وقتی که او تمام شد من آغاز شدم. و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مـــــردن!
برچسبـهـ ـا :
حـــــواسمون بـــــاشه دل آدمه! شـــــیشه نـــــیست کـــــه روش هـــــا کـــــنیم بـــــعد روش قـــــلب بـــــکشیم و وایـــــسیم آبـــــ شـــــدنشو نـــــگاه کـــــنیم و کـــــیف کـــــنیم! رو شـــــیشه ی نـــــازک دل آدمـــــا اگـــــه قـــــلب کـــــشیدی... بـــــاید مـــــردونه پـــــاش وایـــــسی!
برچسبـهـ ـا :
خـــــیلی بـــــاید بـــــی مـــــعرفت بـــــاشی کـــــه پـــــشت جـــــمله ی: تـــــنهام نـــــذار، بـــــی تـــــو نـــــمیتونم... چـــــه غـــــروری شـــــکسته شـــــده، بـــــه خـــــاطر * دوســـــت داشـــــتنت *
برچسبـهـ ـا :
برچسبـهـ ـا :
ما همه بدهکار دوستت دارم هایی هستیم که پشت دیوار غرورمان پنهانشان کردیم تا نشان دهیم مـــــــــنطقی هستیم!!!
برچسبـهـ ـا :
شنیده ام که تو عکس شکسته می کشی با رنگ
اگر حقیقت است بیا من شکسته ام بی سنگ
مرا تو ساده بکش با تمام سادگی ام
و تلخ و تلخ و تکیده ولی کمی پر رنگ
مرا به رنگ روشن صد التماس تیره بکش
کنار کوچه بن بست و خالی از آهنگ
اگر تو معنی پرپر زدن ندانستی
پرنده ای بکش و یک قفس ولی دل تنگ
قرار هر دوی ما بر مدار ماندن بود
ببین که بی قرار توام هنوز بی نیرنگ
مرا تو خسته بکش، پاره کن شکسته بکش
شکسته از دل سنگی و خسته از دل تنگ
برچسبـهـ ـا :
*به یاد روزهای تنهایی خودم* و به یاد روزهایی که تو از کنارم می گذشتی و من به امید نگاه تو ... ای ماه شبهای تاریکم گم کرده ام تو را... سپیده گفت با طلوع افتاب نگاهت را در انتظار باشم اما افسوس که در واژنامه زندگییم طلوع غریبی می کند گفت به دیروزت بنگر دیروزم را غروب بی کسی به یغما برد و تنهایم گذاشت امروزم را که جستجو می کنم جز گریه های دلتنگی و دلواپسی فردا و خاک سردی که در اغوشم می گیرد و دستان لرزانی که بر سنگ سردی گلهای نرگسی را پرپر می کند چیزی نمی یابم
برچسبـهـ ـا :
عاشق و دل خسته سرد چشمای خیس و وجود درد کاشکی که بودی تو التهاب زندگیم عاشق بودی تا که میکردم بندگی کاشکی که قلبت نازک و شکسته بود کاش همانند قدیم مهربون و خسته بود خستگیش بود که عقل از من ربود توش جای تنفر مهربونی نشسته بود اما بی دلیل رفتی نذاشتی شاد باشم عاشق این زندگی نامرد و بی وفا باشم تو خیالم عاشقی معنا پیدا کرده بود زندگی بود و محبت و با یک وجود اشک چشم هامو ندیدی نازنین غریبه شدی همچو آدمهای این سرزمین
برچسبـهـ ـا :
برچسبـهـ ـا :
دمـــــش گـــــــــرم…
باران را می گـــــــویم…
به شـــــــانه ام زد و گفت:
خســته شــــــــــدی….
تو اســـتراحـــــت کن من می بارم….
برچسبـهـ ـا :
ﮔﺎﻫـــﯽ …
ﻧﻤﯿﺸـــــــﻪ ﺩﺳــﺖ ﺍﺯ
ﺩﻭﺳـــــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮑــﯽ ﺑﺮﺩﺍﺷــﺖ
ﺣــــــــــــــــــــــﺘﯽ ﻭﻗﺘــــﯽ ﺍﺯﺵﺩﻟﺨــــــﻮﺭی !
برچسبـهـ ـا :
قبلنا نمیتونستم این قضیه "یک دقیقه سکوت به احترام فلانی" رو درک کنم تا اینکه دیدم بعضی وقتا که غرق خاطرات بعضی آدما میشی یک دقیقه که هیچ... ساعت ها ناخودآگاه خیلی سنگین سکوت میکنی!
برچسبـهـ ـا :
ﻣــﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ… ﺍﮔـــﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ِ ﺑـﯽ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩﻥ ِ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘـــ ! ﺷــﺎﯾـــــﺪﺁﺭﺯﻭﯾــﯽ ﺯﯾﺒـــﺎﺗــﺮ ﺍﺯ ﺗـــ ــــﻮ ﺳــﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻡ … … دنیا....
برچسبـهـ ـا :
از همان روزهای دلگیرِ پراز آرزو از همان روزهایی که حتی در میان جمع احساس غربت و تنهایی میکنی و دلت تنها حضور یک نفر را میخواهد کسی که رویاهایت را با او میبافی کسی که با نگاهت تو را بفهمد ، کنارت بنشیند و عطر وجودش آرامش را در رگهایت جاری کند و بگوید : نترس تا ته خط کنارتم حتی اگر تقدیر نخواهد ... بدون اما و اگر و شاید ..
برچسبـهـ ـا :
وقتی دلت شکسته باشد، تنها و بی هدف پرسه می زنی در عالم خیال گذشته ها را مرور میکنی باور شکستت را پس میزنی پرخاشگر میشوی ، دگر آزاری میکنی افسرده می شوی و اطرافیان تک تک میروند تو می مانی و یک زخم عمیق و لب هایی دوخته دور خودت حصار می کشی افسوس می خوری، دردهایت کش می آیند این حس لعنتی از مرگ بدتره وقتی خواب را برچشمانت تحریم میکند دل می کنی از این، دل می بُری از اون از بود و نبود تنها یکنفر [ خاص ] میتواند مرهمت باشد اگر نوش داروی بعد مرگ سهراب نشود ...
برچسبـهـ ـا :
هر بار تنهایی ام را باکسی قسمت کردم بارفتنش تنهایی ام چندین برابر شد حالا دیگر در ازدحام تنهایی خودم را گم کرده ام بدجور دلم هوای خودم را کرده است
برچسبـهـ ـا :
خیلی چیزها رو نشنوی .. به خیلی چیزها و کسان اعتماد نکنی .. از خیلی چیزا بگذری .. حتی از گفتن درد ، هراس و آرزوهایت گذشتن از همه ی اینا ... دلی بزرگ می خواهد ...
خیلی چیزها رو نبینی ..
برچسبـهـ ـا :
چند وقتیست هر چه می گردم
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم
نگاهم اما
گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد
و من همیشه به دنبال کسی می گردم
که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید..
برچسبـهـ ـا :
بهم گفت کمى از حال و روزت بگو و من سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم ، اونقدر سکوت کردم که مطمئن شدم چیزى رو از قلم ننداختم ! بعضی حرف ها را نباید زد بعضی حرف ها را نباید خورد بیچاره د♥ل چه می کشد میان این زد و خورد ! خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . .
شاید برایت عجیب است این همه آرامشم !
برچسبـهـ ـا :
Design: Bia2skin.ir |